پرتیکان

متن مرتبط با «طعنه سیر به پیاز» در سایت پرتیکان نوشته شده است

دختری به نام سارای

  • آپاردی سئللر سارایی یکی از اشعار فولکولور و معروف آذربایجانی است که بر اساس داستان سارای ساخته شده و از سالیان دراز به اشکال مختلف سینه به سینه نقل شده و امروزه یکی از شاهکارهای فولکلوریکآذربایجان به شمار می‏رود. داستان سارای اینطور آغاز می‏شود که در کنار رودخانه ی آرپا چایی که در نزدیکی مرز ایران و, ...ادامه مطلب

  • بهجت آباد خاطره سی از شهریار

  • بهجتآبادخاطرهسی اولدوزسایاراقگوزلهمیشمهرگئجهیاری(هرشبباشمارشستارگانچشمانتظاریاربودم) گئجگلمهدهدیریاریئنهاولموشگئجهیاری(قصدبردیرآمدنداردوشبازنیمهگذشت گؤزلرآسیلییوخنهقارالتینهدهبیرسس(چشمهاناامید؛نهکورسوییونهصدایی) باتمیشقولاغیمگؤرنهدؤشورمکدهدیداری بیرقوشآییغام! سویلیهرکگاهداناییلدهر(پرندهایمیگویدکهبید, ...ادامه مطلب

  • محتسب مردی به ره دید وگریبانش گرفت

  • محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت مست گفت ای دوست این پیراهن است افسارنیست گفت مستی، زان سبب افتان و خیزان می‌روی گفت جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست گفت می‌باید تورا تا خانهٔ قاضی برم گفت روصبح آی، قاضی نیمه‌شب بیدارنیست گفت نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم گفت والی ازکجا در خانهٔ خمار نیست؟ گفت تا داروغه را گوییم، در مسجد بخواب گفت مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست  گفت دیناری بده پنهان و خود را وارهان گفت کارشرع، کار درهم و دینار نیست گفت ازبهرغرامت، جامه‌ات بیرون کنم گفت پوسیده‌است جزنقشی زپود وتارنیست گفت آگه نیستی کز سر درافتادت ک,محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت,محتسب مستی به ره دید گریبانش گرفت,محتسب مستی به ره دیده گریبانش گرفت,محتسب مردی به ره دید و گریبانش گرفت,محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت همای,محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت عصار,محتسب مستی به راه دید و گریبانش گرفت,شعر محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت,آهنگ محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت,دانلود محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت ...ادامه مطلب

  • طعنه سیر به پیاز شعری پندآموز از پروین اعتصامی

  • سیر یک روز طعنه زد به پیاز                        که : تو مسکین چقدر بدبویی گفت : از عیب خویش بی خبری                  زان ره از خلق عیب میجویی گفتن از زشترویی دگران                            نشود باعث نکو رویی تو گمان میکنی که شاخ گلی                     به صف سرو و لاله میرویی یا که همبوی مشک تاتاری                         یا ز ازهار باغ مینویی خویشتن بی سبب بزرگ مکن                    تو هم از ساکنان این کویی ره ما گر کج است و ناهموار                       تو خود این ره چگونه می پویی در خود آن به که نیکتر نگری                  ,طعنه سیر به پیاز,شعر طعنه سیر به پیاز ...ادامه مطلب

  • شعری ترکی از انور اردبیلی را به نوحه خوانهای ترک زبان توصیه می کنم

  • چند شعر از انور اردبیلی منیم پناهیم اُمید‌گاهیم، دایان حسینیم سنه سوزوم وار اوپوم ایاقون یانان ددوداقون، امان حسینیم سنه سوزوم وار  دایــان بـــراد‌ر عــزیــزمــاد‌ر، گلیـر دالـینجـا پیـاده زینب هـارا گئدیرسن؟ شتاب ائدیرسن، قالوبدی بحر بلاده زینب نـه چــاره ائیلیــم یانـیـر بـو قلبیـم، چکیبدی درد زیاده زینب وداع آخر توقف ائت بیر، زمان حسینیم سنه سوزوم وار   باجووا لطف ائت بیرآزدایان گئت، آماندی قارداش آماندی ئوللم گـوزومده یاشیـم آغـاردی باشیم، غمیم بیلیرسن گراندی ئوللم اَییلدی قدیم، یارالی قلبیم خـد‌نـگ ظلمــه نشاندیـر اوللم ,شعری ترکی از شهریار,شعری ترکی از استاد شهریار,شعر ترکی از استاد شهریار,شعرهای ترکی از شهریار,شعر ترکی از واحد,شعر ترکی از مادر,اشعار ترکی از شهریار,شعر عاشقانه ترکی از شهریار,شعر کوتاه ترکی از شهریار,شعر ترکی کوچ از قتلگاه ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها